سه‌شنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۲

ماني شيطوني را از حد مي‌گذراند،خانه ما شكل مسجد شده همه ميز ها را به كنار سالن كشانده ايم ورويشان را هم خالي كرده ايم تا بتواند چهار دست و پا بدود.
كنار ميزها مي ايستد با دو دست محكم روي آنها مي كوبد و مي‌خواند.بعد آرام دستش را از ميز جدا مي كندو امتحان ميكند كه مي تواند بايستد يا نه؟بعد با باسن به زمين مي خورد دوباره بلند مي شود و روز از نو...
او مثل طوطي شده هر چه مي‌شنود تكرار مي‌كند .سينا ديروز باهيجان به من گفت كه ماني خيار را هم گفت!!!!!!!!!!!! احتمالا او به زودي يك سخنراني درباره بلوتوث به زبان اسپانيولي خواهد كرد ولي مامان را نخواهد گفت

چهارشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۲

نمي توانم خودم رو با سرعت پيشرفت هاي ماني هماهنگ كنم .اون چهارشنبه گذشته نخستين كلمات با مفهومش رو بيان كرد.سه شنبه ما جايي مهمان بوديم ماني در تمام طول شب وقتي بزرگتر ها حرف مي‌زدند يكريز با سر وصداي زياد آواز خواند ؟آنقدر كه از خستگي بيهوش شد.صبح كه بيدار شد به سمت سينا رفت و گفت با با با ... ! تو رو خدا ببينيد من بيچاره اينقدر زحمت كشبدم آخر هم ماني با بابا به حرف افتاد.
اون پوف بهبه ونيست رو هم ميگه


راستي روز پنجشنبه 15خرداد موهايش را كوتاه كردم.ماني شكل" اي كي يو سان " شده ! موهايش فرفري وبلند شده بود براي همين كوتاهش كردم. البته يه جورايي هم زشت شده.

ماني در هفته گذشته دو بار دچار سانحه شد.يك بار سرش به مبل خورد و يك بار هم به زمين افتاد،خيلي شيطان شده اگر حواسش نباشد دستش را از تكيه گاهش بر مي داردومي ايسته.
دايم مرا گاز ميگيره وجاي دندانهاي تيزش روي دست وصورتم مي مونه.

یکشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۲

ماني چهار دست وپا راه مي‌رود.از ديروز او به جاي جهيدن كه قبلا انجام مي داد ياد گرفته كه روي دست ها و پاهايش راه برود.پيش از اين دو دستش را روي زمين مي گذاشت و بعد با فشار دادن پاهايش به جلو مي پريد قبل از آن هم كلي عقب وجلو مي رفت وتلوتلو مي خورد.
ماني ديگر به هر جا كه بتواند دستش را مي گيرد و بلند مي شود .خيلي خطر ناك شده .
امروز تا ساعت 1 بعد از ظهر خواب بود.اين يكي را به پدرش رفته!